روحانی شهید بیت الله حسن زاده
زندگینامه :
از کنار بیشه عشق ، چشمه سار وجود جاری شد و فرصت سبز حیات خانه سیف الله در روستای « چهار برج » از توابع شهرستان میاندوآب استان آذربایجان غربی استان را در به صدا در آورد و میان حضور خسته انتظار ، طنین گریه فرزندی بیت الله نام در پنجمین روز از دی ماه سال ۱۳۴۰ زیباترین مژده اهل خانه بود.
پدر، آواز بلند توحید را در گوش فرزندش زمزمه کرد. غبار غم از کوچههای فقـــر فرو نشست و بیت الله از همان کودکی مشغول به کار قالی بافی شد.
هفت ساله بود که به دبستان قدم نهاد. بعد از گذراندن دوره ابتدایی چون در روستا مدرسه راهنمایی نبود چندین سال از تحصیل دور ماند.
بعد از مدتی دوران راهنمایی را به صورت متفرقه در شهرستان میاندواب به پایان برد؛ این ایام مقارن بود با تظاهرات و مبارزات مردم مسلمان ایران علیه رژیم ستمشاهی تا اینکه با تابیدن شمس جمال امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی، شبهای تار زمستانی ظلم به افول گرائید.
بیت الله در سال ۱۳۵۹ به خدمت سربازی اعزام شد و از پایگاه دوم شکاری تبریز، داوطلبانه و در ۳ مرحله به جبهه اعزام شد.
شهید حسن زاده بعد از اتمام دوران سربازی در حوزه علمیه(مدرسه ولی عصرعج) بناب ثبت نام کرد؛
او که جان باخته حسین بن علی بود، با شعله ور شدن آتش جنگ تحمیلی و در مدت ۱۸ ماه طلبگیاش چندین بار با لبیک به ندای حسین زمان، با عضویت بسیجی (روحانی رزمی تبلیغی) به جبهه اعزام گردید.
بیت الله برای مقابله در برابر تهاجم ناجوانمردانه و جنایات دشمن، این بار در تاریخ ۳۰/۱۱/۱۳۶۳ با عضویت بسیجی (روحانی رزمی تبلیغی) عازم جبهه شد و در لشگر عاشورا به فعالیت های رزمی و تبلیغی پرداخت وسرانجام تاریخ۲۲/۱۲/۱۳۶۳ در عملیات بدر (جزیره مجنون) بر اثر اصابت ترکش به سعادت جاودان رسید و پیکر پاکش پس از تشییع در تاریخ ۲/۱/۱۳۶۴ در روستای چهار برج به خاک سپرده شد.
وصیتنامه :
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب بیت ا… حسن زاده، وصیتنامه خود را آغاز می کنم. آنقدر به جبهه مى روم و مى جنگم تا شهید شوم.
با سلام و درود فراوان به محضر امام زمان(عج) یگانه فرزند قائم آل محمد و فرمانده کل سپاه ظفرمند اسلام در جبهه هاى نور علیه ظلمت و نایب بر حقش ابراهیم زمان پیر جماران امام خمینى و با سلام و درود به شهداى به خون خفته اسلام و درود به امت شهیدپرور ایران، خصوصاً امت همیشه در صحنه حزب ا… چهاربرج قدیم.
اى معبودا، اى پاک پروردگارا، چه زیباست جلوه گاه جمالت و چه با شکوه است نمایشگاه جلالت. در حیرتم اى خداوندا، که این منم که افتخار راز و نیاز در این جبهه جنوب با تو نصیبم گشته است. آیا این منم که توفیق نظاره بر فروغ تابناک ملکوتى تو را دریافته ام؟ نمى دانم این لحظه ها که با تو به نیایش پرداخته ام، چه لحظاتى است؟ که نه گذشته دارد، نه حال، نه آینده،
بلکه پیامى از ابدیت که مرا از تمام کارهاى دنیا و زر و زیورهاى دنیایى مرا بى نیاز کرده که مرا براى خواندن به بارگاهت آماده میسازد. آرى اى رب اعلاى من. این منم، ولى نه آن من که روزگار بس طولانى، گناهانى بسیار کرده بودم. ولى امروز به غیر تو دیگرى نمى بینم و مى فهمم.
مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دیده سیر است مرا، جان دلیر است مرا زهره شیر است مرا، زهره تابنده شدم
من چه گویم یک رگم هوشیار نیست شرح آن یارى که او را یار نیست
اى جوانان و دوستان من، مبادا در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد. اى جوانان و دوستان من، مبادا در غفلت بمیرید که على(ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بى تفاوتى بمیرید که على اکبر حسین، در راه حسین(ع) و با هدف شهید شد. مادران، مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه ها جلوگیرى کنید که فردا در محضر خدا نمى توانید جواب زینب را بدهید که تحمل ۷۲ شهید را نمود.
اى برادران، استغفار و دعا را از یاد نبرید. خصوصاً دعای کمیل. در دعاى کمیل بیشتر شرکت کنید. چون دعا کلید بهشت است. اگر خدای نکرده دعای کمیل در روستاها ترک شود مثل این است که نماز جمعه در شهرستانها ترک شده است و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند.
شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین کردند، بدبختی شما روز جشن ابرقدرتهاست و ای برادران من در اینجا به عنوان یک بنده حقیر مسکین خدا به همه شما هشداری می دهم. حضورتان را در جبهه های حق علیه باطل ثابت نگه دارید و همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید و امام امت را تنها نگذارید و سخنرانی های آیت ا… منتظری را گوش فرا دهید که با همه خوشبختی شماست.
وصیت پیامبر اسلام است. به ابوذر گفت: ای ابوذر بیشتر به مساجد رفتن جهاد است. چنانکه امام امت هم می فرمایند: مسجد سنگر است. سنگرها را خالی نگذارید و همیشه در نمازهاى جماعت شرکت بکنید و ای مردم من این راهی را که انتخاب کرده ام هیچ شکی در آن ندارم. به پیشگاه پدر و مادر سلام عرض می کنم. گرچه من از دست شما رفته ام.
لکن به خدا قسم غصه نخورید که من در دنیا و آخرت افتخار و سربلندی شما هستم و همیشه بشاش و خرم باشید و در هر زمان به یاد خدا بوده و صبر و استقامت داشته باشید و شما بر گردن من حق زیادی دارید. شما برای من بیشتر زحمت کشیده اید. مرا حلال کنید.
مادرم من که به شما قول داده ام که اگر از جبهه برگشتم با هم به زیارت امام رضا(ع) زوار شدیم. مرا ببخش که نتوانستم به قول خود عمل کنم. خدا مرا به طرف خود خواند و من هم اجابت کردم. تو را به حق فاطمه زهرا(س)، در فراغ من بیشتر گریه نکنید. چون اگر بیشتر ناراحت باشید، من در جمع شهدا سرافکنده می شوم.
مثل زینب و خاندان وهب صبر داشته باشید و از دیگر برادرها و خواهر کوچکم سکینه طلب عفو و بخشش را دارم و از همه دوستان و آشنایان طلب مغفرت می نمایم. در خاتمه از دوست گرامیم علی مدبر خواهانم که چکیده های شعر وصیت نامه مرا برای نصب کردن روی قبرم آماده سازد. از پدر و خانواده ام خواستارم قبر مرا ساده تر سازند و وصیت نامه مرا هم در بناب و هم در میدان چهاربرج بخوانند.
والسلام علیکم و رحمه ا… و برکاته
از جبهه جنوب، بیت ا… حسن زاده