حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۱۵ آبان , ۱۴۰۴ Thursday, 6 November , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1656 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 6 تعداد دیدگاهها : 81×

روحانی شهید رضا مافی 

زندگینامه :

سلماس من دست‌های مهربان تو را آن روزها پر از نیاز می‌دیدم، من چشمان تو را درشب کویری دنیا پر از اشک می‌دیدم

افسوس که امروز بر چینه گلی خانه‌مان دیگر کبوتری نیست؛ دیگر قاصدکی در کوچه انتظار‌مان پرواز نمی‌کند. آن روز که شما بودید، واژها به خود می‌بالیدند، و خطوط خط عشق از پیشانی خونیشان جاری بود. محبت از بوستان کنعانی است که عزیز کشور عالم وجود بوده‌اند.

حضور حضرت عشق در خانه‌ایی در سلماس که به شور اهل بیت روشن بود در یازدهم اسفند ماه سال ۱۳۳۸ بشارت آمدن کودکی را می‌داد. گویی نقاره‌های حرم یار در جان پدر به صدا درآمده بود و او از سر ارادت نام دلبندش را رضا نهاد گلواژه‌های محبت بر لبان مادر جاری بود اگر چه هر روز بر سفره فقر می نشستند اما دلهایی به طراوت باران بهاری داشتند.

این شهید که پدرش عرب و مادرش سریه نام داشت هفت ساله بود که به دبستان قدم نهاد و با خاطره خوشی از دوران صداقت و پاکی مقطع ابتدایی را به پایان رساند. دوران پر خوش راهنمایی را با موفقیت سپری کرد و در دبیرستان، خردگرایی را بر محور ایمان یاد گرفت. در آن زمستان سرد سال ۵۵ مشتاقانه به مسجد جامع می‌رفت و بر کرانه وحی آیه‌های عشق را تلاوت می‌کرد. در دوران ظلم، مبارزات مردم را گسترش می‌داد. و موج‌های فریاد، بنیاد رژیم شاه را می‌لرزاند. شهید، خروش الهی دل را به دریای انقلاب می‌سپرد و به همراه شهید جاوید‌الاثر احمدپور، در نیمه شب ظلم اعلامیه‌های بیداری را پخش می‌کردند.

رضا با شور انقلابی، آن‌قدر دریای احساس مردم را متلاطم می‌کرد که پدر برای حفظ جان فرزندش او را از سلماس به تبریز فرستاد. ۲۶ دی سال ۵۶ به همراه مردم غیور تبریز مجسمه شاه را واژگون کردند. یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در اردیبهشت سال ۱۳۵۸ خدمت سربازی را به صورت داوطلبانه در منطقه غرب کشور- که آن روزها ناامن بود- مشغول به دفاع از کیان ملی، اسلامی، خاک وطنش گردید. یک سال در سر پل ذهاب بود آتش جنگ به دست نامردمان روزگار بر افراشته شد و او نیز بسان زاگرس استوار در مقابل دشمن ایستاد. شهید فرزند تواضع و مهربانی بود دشت‌های سر پل ذهاب، دشتهای پر از شقایق بود. قصر شیرین رویای شیرین فرشتگان خدا بود و بلندهای بازی دراز مسجود و تواضع ملکوتی‌اش بود، بعد از دوسال خدمت سربازی به سلماس بازگشت. عطر باروت هر از چندگاهی مشامش را نوازش می‌داد و دل را هوایی جبهه می‌کرد. اما تقدیر چنین بود که بماند و در کسوت مبارک طلبگی در آید. در حوزه‌ حضرت ولی‌عصر-عجل الله تعالی فرجه- تحت نظر حضرت آیه الله بنابی مشغول به تحصیل شد و دو سال در آن حوزه مبارکه تحصیل کرد، شهید در ۲۰ / ۷ / ۶۲ به تبریز رفت و از آنجا به جبهه اعزام شد.

سرانجام مهر رخ دوست را به جان خرید و خاک را توتیای چشم کرد در عملیات والفجر ۴ درمنطقه «بانه» در ۱۷/ ۸/۶۲ توسط نیروهای عراقی مجروح و بی‌هوش شد و در ۲۸ / ۸ / ۶۲ در شهرستان تبریز شاه بیت غزل عشق را چنین زمزمه کرد: روز هجران شب فراق یار آخر شد زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد . مزار ایشان در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش جلیل نیز شهید شده است.

«روحش شاد و راهش پررهرو باد»

وصیتنامه :

«امت حزب‌الله، می‌دانم که دشمنان قسط و عدل و دشمنان پیامبر با شما دشمنی می کنند. دشمنان شما مردم حزب الهی، آنهایی هستند که هر موقع و در هر جا امامی و امتی برای به پا خاستن قسط و عدل به پا خاسته اند، با آنها دشمنی کرده و مانع از پیاده شدن قسط و عدل شده اند.

امت دلیر و شیعیان علی (ع) الان دنیا و محرومین چشم امیدشان به شماست از این رو این چنین دنبال امام حرکت کنید تا محرومیت محرومین و مظلومیت مظلومین و تشیع را به اثبات برسانید.»