حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه پارسی دیت را نصب کنید Wednesday, 11 December , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1509 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 6 تعداد دیدگاهها : 81×

روحانی شهید عبدالحمید محمد مراد طارم 

زندگینامه :

درتاریخ بیست و هشتم شهریور ماه سال در۱۳۴۲ شهرستان ارومیه از استان آذربایجان غربی  عشقی آسمانی باریدن گرفت و روح الله در شریان جان‌های مرده حیات دمید . اتفاقی سبز درشهرستان ارومیه خانه احمدعلی مراد طارم را غرق سرور کرد .

حمید درخانواده‌ای که زیور جانشان به محبت اهل بیت (ع) آزین بسته شده بود ، قدم بر دار هستی نهاد.

صدای زنگ مدرسه ، بهار علم را به ارمغان آورد و جوانه‌های سبز شادمانی در حالی که باران یاس بر  صورتهایشان طراوت می‌بخشید راهی مدرسه می‌شدند و حمید نیز در ۷ سالگی به دبستان قدم نهاد.

بعد از گذراندن دوران تحصیل و اخذ مدرک دیپلم آفتاب مهر بر سپیده جانش طلوع کرد. و شعاع خورشید مهدوی او را تا اوج  افلاک بالا برد و او در رّد نگاه یار مسیر زندگی‌اش  را پیدا کرد و در حوزه علمیه ولیعصر (عج) درتهران مشغول به تحصیل شد. پس از مدتی پرستوی مهاجر ارومیه ای، عزم رفتن به قم کرد تا از انوار کرامات بی‌بی حضرت فاطمه(س) در کنار تلمذ در محضر بزرگان علم و عرفان، روح تشنه خویش را سیراب گرداند.

آنگاه که مهتاب از سر عشق تابید و برکه امیدمان را پر از نور کرد ، حمید دل به مردی آسمانی سپرد تا خدا را درنگاه او بیابد و خمینی تجلی‌گاه عرفان و حماسه بود که بر گسترده تاریخ تا ابد خواهد درخشید.

وقتی ندای او را شنید بیرق حماسه را به دست گرفت ، درس حوزه را کنار گذاشت تا لحظه‌‌های ناب عروج را دردفتردل بنگارد . او دوست داشت تا با شقایق همرنگ شود ، با جیرجیرکها ناله شبانه سردهد. و درد فراق را در نخلستانهای جنوب نجوا کند. صفیر گلوله گلبانگ بیداریست و گویی بلندای کردستان ، خود سینایی است که دل موسی صفتان باید تا مرزهای جنون پرواز کند و لحظه‌ای با خدا همرنگ شود.

او شبهای ناب با خدا بودن را در عملیات‌های والفجر مقدماتی، بدر، خیبر، و والفجر ۸ تجربه کرد.

سبز مثل آدینه مثل باران پرطراوت و زیبا مثل رقص موج از کوچه‌های عشق گذشتند تا به دشت شقایق رسیدند.

شهید حمید طارم در تاریخ ۲۵ / ۹ / ۶۵ همراه با دلاوران لشگر ۳۱ عاشورا در جبهه به صورت رزمی وتبلیغی حضور پیدا کرد.

او که زمزمه مناجاتش حکایت از دل تنگی‌اش  می‌کرد بارها به دوستان گفته بود «چقدر دریغ و ننگ است که همگان بروند و تو از کاروان ، تنها غباری در چشم و حسرتی در دل داشته باشی.»

سرانجام در منطقه عملیاتی شلمچه در تاریخ ۷ / ۱۱ / ۶۵ پَرّانتر از عقاب و زیباتر از کبوتر چون ققنوس به دل آتش رفت و فریاد عشق را با بدنی سوخته بر بلندای آسمان سرداد . بعد از ۴۵ روز پیکرش به زادگاه بازگشت و در وداع عارفان گفتیم:خاک مزارش در باغ رضوان ارومیه تا ابد بوسه‌گاه ملائک است.

وصیتنامه :

چندکلمه ای این بنده عاصی خواستم با برادران طلاب بگویم : هرچیزی را که میگویید یا می خوانید اول آن را پیاده کرده وبعد توقع پیاده شدن آن را در جامعه داشته باشید .

اما برادران وخواهرانم سعی کنید که درزندگیتان اسلام را پیاده کنید ومخصوصا بچه هایتان را از اوائل با قرآن واسلام بیشتر آشنا کنید وسعی کنید که مطالعات مذهبی آنها بیشتر شود.