روحانی شهید علیرضا قلی پور
زندگینامه :
در یازدهمین روز از دیماه سال ۱۳۳۸ در شهر تبریز درخانواده معتقد و مذهبی دیده به جهان گشود و گل وجود علیرضا شکفت. پدرش آقا بهرام مرد زحمت کش بود و در بازار کار می کرد. موسیقی موزون تار قالی که محصول انگشت هنرمند بهرام پدر سخت کوشش بود حال چه شنیدنی می نمود. دستان بلند دعا و چشمان خمار نماز چه زیبا هدیه ای بر سر خوان قلیپور نهاد.
شهید علیرضا دوران کودکی را تحت مراقبت و تربیت پدر بزرگوار و زحمت کشش گذراند. پس از گذران دوران شیرین کودکی جهت تحصیل علم راهی دبستان شد و تحصیلات ابتدایی را تا پایان در زادگاهش سپری نمود. او تا پایان مقطع راهنمایی را در زادگاهش دنبال نمود .
علاقه شدیدی که به مسائل مذهبی داشتت در مجالس مذهبی و مساجد شرکت می نمود و مخصوصا در مکتب امام جعفر صادق (ع) بطور فعال و پی در پی شرکت می کردو بالأخره روحیه مذهبی او که با هیچ چیزی اشباع نمی شد تا با چند تن از دوستانش در سال۱۳۵۶ زمان شکفتن دوباره گل وجودش در گلستان علوم دین بود. وارد حوزه علمیه ولیعصر (عج) تبریز شد .
شهر مردان قیام، پذیرای مردی گردید که می آمد تا کلیدهای آسمان را بیابد. شهید با آموزش صرف و نحو، منطق و اصول و اخلاق در محضر اساتید فن کتاب علمش را رونقی بخشید و آماده گزینشی برتر گردید. شهید بی ریا و پرشور در راه تهذیب و کمال گام برداشت و به هفت خوان آزمایش پای نهاد. بخاطر استعداد فراوانی که در فراگیری علوم دینی داشت در بیشتر درس ها مورد تشویق اساتید مربوطه قرار می گرفت و نمراتی که در امتحانات کسب می کرد علاقه و عشقش به یادگیری این علوم مبارکه نشان می دهد.
دنیا با تمام زرق و برقش در مقابل نرگس چشمان پر حیایش خودنمایی می کرد اما علیرضا به این خود نمایی های دنیا بی اعتنا بود و راه عشقی که در وجودش بود او را از مسیر اصلیش منحرف نکرد.
شهید قلی پور سفیدان آنگاه که صدای غربت پرستوان در حال کوچ را شنید کتاب گذارد و سلاح برگرفت.پس با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران درآمد تا بقیه عمرش را در خدمت سپاه و در راه جان نثاری در راه کشور عزیزش باشد . چندین بار برای مقابله مستقیم عازم جبهه های نبرد شد. او رفت تا در دل خطر از ناموس میهن اش دفاع کند. شب های میدان با ستاره های ]روشنش[ در سینه پر رمز و رازش یادگاری از قامت بلند حضور او را به ثبت رسانده است.
شهید چند مرتبه پای در ناموس گاه نهاد و به دفاع از امنیت کشور شیران همت گمارد. تا آن که دربیست و دوم تیرماه سال ۱۳۶۱ در عملیات رمضان و درمنطقه عملیاتی شلمچه جاده های سبز عروج را در نوردید و تا آغوش وصال پر کشید. پیکر پاکش را بعد از تشییع با شکوه مردم شهید پرور تبریز در قطعه شهدای وادی رحمت تبریز به خاک سپرده شد.
وصیتنامه :
بسم الله الر حمن الرحیم
«اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون، اللهم اجعلنی من حزبک فان حزبک هم المفلحون، اللهم اجعلنی من اولیائک فان اولیائک لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.» (صحیفه سجادیه)
بار الهی مرا از سربازان و لشکریان خودت قرار بده؛ به درستی که جنود تو بر کفار و منافقین غلبه خواهند کرد. بار الهی مرا از یاران حزب الله قرار بده؛ به درستی که همانان سعادتمند و رستگارند.
بار الهی مرا از دوستداران و یاری کنندگان و حامیان ولایت فقیه قرار بده؛ به درستی که اولیاء تو هرگز برایشان در میدانهای نبرد هراسی نیست و هرگز غمگین و ناامید نمی شوند و همیشه به امر و پیروزی تو ایمان دارند.
برادران و امت حزبالله اکنون که ما به عنایت خداوند متعال، برای جاری ساختن اسلام عزیز و در پی اطاعت از امام امت به جبههها سرازیر شدیم و به فیض شهادت نائل گشتیم. از خدا میخواهم که از ما راضی باشد که رضای او رضایت همه چیز است و خالصانه و صادقانه ما را از تسلیم شوندگان به امر امام متقی قرار دهد.
برادران! آنچه ما را به سوی جهاد در راه خدا سوق داد، در درجه اول؛ امر خدا بود که توسط اسرائیل و صدامیان کافر از بین می رود و دوم اینکه؛ تکلیف شرعی امام و بیان صریح به این مفهوم که جوانمردانه به جبهه ها هجوم آورید.
برادران! صدام کافر تکریتی در پی شکستهای پی در پی در جبههها و به وجود آمدن جو یأس در ارتش خود، دیگر توان مبارزه با رزمندگان اسلام را در خود نمیدید و کمک های دولت های اردن و مصر و …. نمی توانست او را بپا دارد در پی تبانی با سازمان سیاه و موساد تصمیم به ایجاد جنگ کاذب در جنوب لبنان نمود تا بهقول امام کبیرمان؛ چون ما به آنجا حساس بودیم انگشت روی لبنان گذاشت تا ما هر چه نیرو داریم با اعزام به جنوب لبنان، نه بتوانیم لبنان را نجات دهیم و نه عراق را و از طرف دیگر صدام به بهانه حمله اسرائیل به جنوب لبنان، عقب نشینی کرد تا بتواند از قهر خداوند متعال و مردم آواره و خانواده شهدا نجات پیدا کند و از دست ملت عراق که این سؤال را خواهند کرد که برای چه حمله نمودی؟ و یا با چه دست آوردی عقب نشینی مینمائی؟ و در پی این قصد با ویرانی شهرها بر آوارگی آوارگان افزود و مناطق را مینگذاری کرد و به مناطق ضربه ناپذیر عقب نشینی کرد
و به این علت است که اگر به لبنان برویم نه قدس را نجات می دهیم و نه ملت محروم عراق را از دست این حزب کافر بعث تحمیلی نجات میدهیم.
در این رابطه هوشیارترین شخص امام بزرگوارمان بود که فرمودند: با همه توان و همه روحانیون و واعظان در منابر این توطئه را برای مردم افشاء کنید در پی افشای این توطئه، رزمندگان اسلام، شوری دیگر یافتند و تصمیم به شکست دادن عراق گرفتند که مقدمه این شکست توسط عملیات رمضان شروع شد و امام امر فرمودند که رزمندگان اسلام برای آزادی خونین شهر، پیشروی کنند و به جوانان توصیه نمودند: جوان مردانه به جبهه ها هجوم آورید و بشتابید که فردا دیر است و گفتند که شکست این عملیات، شکست اسلام است و تکلیف شرعی است که به جبههها بروید.
من به عنوان یک سرباز روح الله برای اطاعت از امر امام که همان امر خداست و تکلیف شرعی است به جبهه جنوب آمدم تا در فتح بصره و کربلا و قدس شرکت داشته باشم. و چه حمله شور آفرینی داشتند، رزمندگان اسلام و چه سعادت بزرگی است شهادت در این راه که خدا به هر بنده ای عنایت نمی کند و این تنها شامل رزمندگان خالص و تزکیه شدهای می شود که عاشقانه بسوی معبود می روند و من به عنوان یک برادر حزب اللهی به تمامی برادران توصیه می کنم که هر چه زودتر خود را از هر حیث مهیا کنند، بر جهاد در راه خدا با کفار که سستی در این امر باعث غضب خداوند شده و خدا انسان را به صورتی به هلاکت می رساند که مقدمه جهنم را در جهان می بینند،
من به همه توصیه میکنم که بیایید تابع امر امام شوید و در این جهاد مقدس شرکت نمایید و به ندای مظلومانه امام و خون شهیدان لبیک بگویید که سعادت ابدی و جاودانه در این راه است و خدا را شکر میکنیم که ما را به این راه هدایت نمود و به سوی خود دعوت کرد. ما در راه خدا و انبیاء و امامان معصوم و در پی تبعیت از امام کبیرمان به شهادت رسیدیم که این نهایت سعادت است و چه خوش احوالی است که انسان در قیامت به امامت امام خمینی به پیشگاه خداوند متعال برود.
در آخر به برادران توصیههایی دارم که:
اولاً آن است که همیشه گوش به فرمان امام باشند و بدانند که باید به ولی فقیه تسلیم شد و گفتار او را فرمان خدا دانست و اطاعت نمود.
ثانیاً: همیشه در فکر جنگ باشند و از هر جهت نظامی و سیاسی و اقتصادی و تبلیغاتی پشتوانه رزمندگان باشند و از خدا طلب مغفرت و نصرت برای رزمندگان بنمایند و از همه مهمتر این شعار دلنشین را که خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار، را سر بدهند و از خداوند برای خودمان خلوص نیت طلب بنماییم که این امام را از دست ما نگیرد و برای همیشه نگهدارش باشد، تا حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه) ظهور بنماید و ظلم را ریشه کن سازد.
ثالثاً: از برادران می خواهم که تابع هیچ جریانی و حزب و گروهی به جزء امر امام نگردند و از هر جریانی و نامی که خود را از امام جدا سازد اجتناب نمایند که سعادت در اطاعت از این امام است.
برادرانم! شما را توصیه میکنم به تقوی و تزکیه نفس و دوری از حب نفس که به شکلهای مختلف انسان را منحرف میکند که خودش متوجه نمیشود و این تکیه کلام امیر المومنین علی(علیه السلام)؛ است،
برادرانم! هرگز خدای نکرده مغرور نشوید و از ریا به دور باشید که اگر نکنید ازخدا نافرمانی کردید، برادرانم! در مساجد جمع شوید و دوره نظامی ببینید به جبهه ها هجوم ببرید که امروز اسلام با خون زنده است،
برادرانم! به توصیه امام؛ از مواضع تهمت دوری نمایید و تا به چیزی یقین حاصل نکنید هرگز نگویید، و در آخر از خدا میخواهم که امام امت و ولی فقیه، که چهره ای از انبیا و امامان معصوم و تزکیه شده – که هرگز جریانات خارجی و شرایط هیچ تاثیری در روحیه او ندارد و تنها خدا و دین اسلام را میبیند و از هر آنچه انسان را به غرور و ریا وادار سازد به خدا پناه می برد، ـ را برای ما نگه دارد.
خداوندا! رزمندگان ما را بر کفار بعثی و مستکبران عالم پیروز بگرداند، خداوندا! روح پر فتوح شهدای انقلاب و جنگ را شاد فرما و به اسرای ما آزادی عنایت فرما، خداوندا! به مجروحین ما شفا عنایت فرما، ای خدا از تو برای خودم رضایت خویش و شرکت در لشکر جند الله (که الحمد لله موفق شدم) و تزکیه نفس و قلبی خالص و تنها عشق تو را طالبم، ای که همیشه در حالت ترس و نا امیدی تنها پشتیبان و امیدم هستی ، ای خدا وقتی وجودت را ذکر میکنم دیگر خودی نمی بینیم و هر چه می بینیم تو و وجود توست ای خدا از تو تنها این را خواهانم که عشق خود را در قلبهای ما جایگزین گردان و ما را عاشقانه در راهت به شهادت برسان.
«والسلام، علیرضا قلی پور»