روحانی شهید فرهاد (عبدالکریم) مقدسیان
زندگینامه :
شهید فرهاد (عبداکریم) مقدسیان فرزند علی در دوم مرداد ۱۳۴۴ در یک خانواده مؤمن و متدین در شهرستان اردبیل دیده به جهان گشودکه پدرش علی و مادرش فضه نام داشت و پس از سپری کردن دوران طفولیت و پرورش یافتن در آغوش خانواده و رشد یافتن با فرهنگ اسلامی در هفت سالگی پا به محیط تعلیم و تربیت نهاد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خویش با موفقیت به پایان رساند. سپس به دلیل موقعیت شغلی پدرش که ارتشی بود، به شهرستان سلماس منتقل شد و تحصیلات راهنمایی و متوسطه را در سلماس ادامه داد و مقطع متوسطه را تا کلاس دوم نظری در مدرسه دکتر بهشتی ادامه داد.
او علاقه خاصی به قران کریم داشت تا جایی که حافظ کل قرآن بود و در مسابقات سراسری در سال۱۳۶۱در کشور مقام اول را به دست آورد. از دوران طفولیت علاقه زیادی نسبت به خاندان اهل بیت عصمت وطهارت(ع)داشت ودر مقام عرض ارادت به پیشگاه آن بزرگواران سر از پا نمی شناخت وبه انجام فرائض دینی حتی مستحبات و مکروهات دقت وتوجه بسیار داشت.
سپس به دلیل علاقه ای که به روحانیت داشت، به قم رفت و درس طلبگی را ادامه داد و مدت اندکی به عنوان بسیجی روحانیت خود را شروع نمود وسطح مقدمات حوزوی را با موفقیت گذراند.
پس از مدتی با گروهی از روحانیون و طلاب با توجه به اینکه پیام امام برای پر کردن جبهه های حق علیه باطل به گوشش رسیده بود او نیز به همراه دوستان پیام امام را لبیک گفت و بعد از یک دوره آموزش نظامی از طریق بسیج به مناطق عملیاتی اعزام گردید و در مناطق حاجی عمران و پاکسازی کردستان، دزفول و فاو شرکت فعالی داشت.
شهید گرامی یک مرتبه در حاج عمران از پشت تویوتا می افتد و کمر فانوسکا به درب عقب ماشین گیر می کند و در روی زمین چند کیلومتر کشیده می شود. به طوری که مقداری از گوشت رانش کنده می شود و همچنین یک بار هم در منطقه عملیاتی اهواز به علت موج گرفتگی حدود ۲۵ روز در بیمارستان بستری می شود. بالاخره پس از بهبودی نسبی دوباره به منطقه فاو رهسپار گردید و حماسه های بی شماری آفرید.
سرانجام شهید بزرگوار ما پس از ۷ سال دفاع مقدس و مبارزه جانانه در بیست وهفتم بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو به دلیل اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل گردید وبیست روز جسم مبارک شهید مفقودالاثر بود و جسم مبارک شهید بعد از برگشتن به زادگاهش بعد از تشییع با شکوهی در گلزار شهدای شوط به خاک سپرده میشود.
وصیتنامه :
الحمدلله رب العالمين ضمن آرزوى فرج حضرت بقيه ا… الاعظم ارواحنا له الفدا و طول عمر امام امت و پيروزى رزمندگان اسلام و خوشنودى شهدا.
اينك قلم به دست گرفته مي خواهم به عنوان وصيت نامه كاغذ سفيدي را سياه كنم، اميدوارم خداوند بخشاينده و رحمان مرا بخشيده باشد.
لحظاتي چند من و ساير ياران ابي عبدا…(ع) بر دشمن زبون مي تازيم تا انتقام اسلامي و شهداي اسلام را بگيريم و چه بسا كه تني چند از اين را براي هميشه بين معبودشان بشتابند و شايد كه خداوند لطفي و عنايتي فرمودند و من گناهكار را نيز در جوار رحمت خويش گرفتند كه با اين اميد به دشمن خواهم تاخت. عزيزان من، من لياقت نوشتن وصيت نامه را ندارم وليكن اين امر الهي است و توفيق اجباري حاصل شد تا ما نيز با بازماندگان و دوستان و سرداران عزيز سخني گفته باشم و
عزيزان من به همه اولين وصيتى كه دارم اين است كه هميشه و در هر شرايطى پيرو خط امام باشيد. زيرا كساني كه پست هستند كه به خود خطاهايي مي دهند و در خلاف خط ولايت فقيه قدم برمي دارند كه چه بسا اين نوع خط ها ضربه اي براي اسلام و مسلمين خصوصاً انقلاب باشد.
مواظب باشيد از هر گونه خط زدائي و خط برداري غير از خط امام باشد كه لحظه اي درنگ انسان را به سوي نابودي و فنا و عذاب هميشگي دچار مي نمايد. برادران من از خدا بترسيد و از رسولش و از كارهاي زشت پرهيز كنيد. زيرا ما انقلاب كرديم كه فساد و فحشا و غيره و خلاف كاريهاي اسلام را از بين ببريم كه بحمدالله اين كار عملي هم شده. ولي خداي ناكرده بعضي كارها هنوز هم وجود دارد كه از آنها جلوگيري نكنيم ريشه پيدا كرده و در نتيجه به تنه مي دهد و اگر به تنه داده نمي شود، به اين زودي ها درخت را انداخته و انداخته و خداوند در اين حالت رحمت رااز اين مملكت بر مي كند و دوباره ماها بايد زير بار ذلت زندگي نمي نمائيم.
از برادران كميته و سپاه و جوانان حزب الهي سلماس خواهشي دارم و آن اينكه برادام عزيزم سرداران من شماها مي دانيد هر جامعه اي كه جواناني حتماً دارد بيشترين راه گمراهيشان از هواي نفس است. از شما خواهش مي كنم كه با برچيدن بعضي شخصهاي بي غيرت و بی عفت كه دلها در [پي] رواج شهوات و فساد هستند، جداً جلوگيري كنيد و چون اگر جلوگيري نكنيد اين مرضي است كه حتماً شما را هم گريبانگير مي كند. شما اگر خواسته ما را عملي كنيد كه روح تمامي شهدا را آسوده خاطر نموده ايد
و ديگر اينكه برادراني كه به جبهه ها مشرف مى شوند و تقريباً درسها را تعطيل مى كنند، خواهش مى كنم كه به درسهايشان بيشتر از جبهه برسند. زيرا اگر شما درس نخوانيد و فقط در جبهه حضور داشته باشيد، شیطانهايي كه پشت ميز مقدس مدرسه نشسته اند، مسؤليت را در دست گرفته و آن موقع كار شما و اسلام و انقلاب را لنگ خواهند كرد. اينها مارهاي زهرآگيني هستند كه در هر فرصت مناسب زهر خود را مي ريزند. طوري نباشد كه در آينده شما رجوع كننده به آن باشيد. طوري باشد كه آنها رجوع كننده به شما باشند. آنها از شما خواهش كنند و از همه مهمتر اسلام احتياج به افراد تحصيل كرده دارد كه الحمدلله نيروي اسلامي در جبهه بيش از جبهه حد مي باشد. مشغول تحصيل علم باشيد و به ساير اغيار ضدانقلابي و ديگر گروهك ها فرصت هيچ پستي را ندهيد.
از برادران و خواهران و تمامي امت شهيد پرور سلماس طلب عفو و حلاليت مي خواهم. كساني هستند كه غيبتشان را كرده ام، احياناً اگر افترا زده ام، قصورات قلبي كه انشاءا… نبوده و اگر بوده چنين اشخاصي مرا حلال كنند. از خانواده شهدا عذر مي خواهم كه نتوانسته ام در آن دنيا برايشان كاري انجام دهم و شادشان بگردانم. خواهش مي كنم الآن از دلهايتان بگذرانيد كه مرا حلال نموده ايد.
پدر و مادر بزرگوارم اي كساني كه بعد از خدا شما اميد و آرزوي من بوده ايد، چگونه من بنگارم كه دستم ياراي نوشتن ندارد. با چه رويي از شما نام ببرم كه از خود شرم دادم. عزيزاني كه نور چشم من هستيد، من نتوانسته ام حرف هاي شما را جواب دهم. تا كه بود اذيتشان كردم، ناراحتشان كردم. از شما مي خواهم كه حلال كنيد.
مادرم تو شيرت را و پدر عزيزم كه اين گونه بار آوردي تو هم مرا حلال كن. من در مقابل شما ضعيف تر از آني [هستم] كه حتي فكرش را بكنيد. مرا حلال نمائيد و دعاهايتان را بدرقه راهم كنيد. شما را وصيت به صبر و بردبارى مى نمايم. بدانيد اگر كاري انجام دهيد كه دشمن خوشحال بشود، بدانيد من و امثال من ناراحتند. پس صبر كنيد خداوند به خاطر اين كارتان در آن دنيا براي شما پاداش عجيب كه نه گوش شنوا شنيده و نه چشمها ديده، آماده كرده است.
برادرانم شما همگى به مراتب زحمت مرا كشيده ايد و ناراحتتان كرده ام و باعث اذيت شده ام. مرا حلال كنيد. خواهرانم با صبر و بردبارى با شهامت زينبى خود را زينت دهيد و با صبرتان و با زينبى بودنتان مشتى بر پيكر اجانب بزنيد كه ياراي بلند شدن را نداشته باشند
و از خواهران عزيز تقاضايي دارم، اگر امكان داشته باشد، هر كدام يكي از فرزندانتان را براي مشغول شدن به تحصيل و معارف اسلامي به حوزه هاي ديني بفرستيد تا با من همسنگر شوم و شما را هم مرا حلال كنيد. زحمت داده ام. عزيزاني كه مرا تشييع كرده اند، بي نهايت تشكر مي كنم كه باز از همه شما تقاضاي حلاليت مي خواهم. برايم گريه نكنيد. فقط دعايم كنيد.
امام عزيز را، منتظري بزرگوار را تنها نگذاريد و كساني كه به حضور مقدس امام امت مي رسند، از عوض من دستشان را ببوسند و بگويند كه چنين شخصي بود كه نتوانست از نزديك ايشان را زيارت كند و سلام مرا به او برسانيد و بگوييد حتماً براى من دعا كند. از همه شما عذر مي خواهم كه وقتتان را گرفتم و باعث زحمت شماها شدم.
خدا نگهدار. به اميد پيروزى خون بر شمشير. نوشته شده در شهرك فاو ـ بصره – فرهاد مقدسيان (عبدالكريم)