حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

شنبه, ۲۴ آبان , ۱۴۰۴ Saturday, 15 November , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1658 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 6 تعداد دیدگاهها : 81×

روحانی شهید فرهاد (عبدالکریم) مقدسیان       

زندگینامه :

 شهید فرهاد (عبداکریم)  مقدسیان فرزند علی در دوم مرداد ۱۳۴۴ در یک خانواده مؤمن و متدین در شهرستان اردبیل دیده به جهان گشودکه پدرش علی و مادرش فضه نام داشت و پس از سپری کردن دوران طفولیت و پرورش یافتن در آ‎غوش خانواده و رشد یافتن با فرهنگ اسلامی در هفت سالگی پا به محیط تعلیم و تربیت نهاد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خویش با موفقیت به پایان رساند. سپس به دلیل موقعیت شغلی پدرش که ارتشی بود، به شهرستان سلماس منتقل شد و تحصیلات راهنمایی و متوسطه را در سلماس ادامه داد و مقطع متوسطه را تا کلاس دوم نظری در مدرسه دکتر بهشتی ادامه داد.

او علاقه خاصی به قران کریم داشت تا جایی که حافظ کل قرآن بود و در مسابقات سراسری در سال۱۳۶۱در کشور مقام اول را به دست آورد. از دوران طفولیت علاقه زیادی نسبت به خاندان اهل بیت عصمت وطهارت(ع)داشت ودر مقام عرض ارادت به پیشگاه آن بزرگواران سر از پا نمی شناخت وبه انجام فرائض دینی حتی مستحبات و مکروهات دقت وتوجه بسیار داشت.

 سپس به دلیل علاقه ای که به روحانیت داشت‌، به قم رفت و درس طلبگی را ادامه داد و مدت اندکی به عنوان بسیجی روحانیت خود را شروع نمود وسطح مقدمات حوزوی را با موفقیت گذراند.

پس از مدتی با گروهی از روحانیون و طلاب با توجه به اینکه پیام امام برای پر کردن جبهه های حق علیه باطل به گوشش رسیده بود او نیز به همراه دوستان پیام امام را لبیک گفت و بعد از یک دوره آموزش نظامی از طریق بسیج به مناطق عملیاتی اعزام گردید و در مناطق حاجی عمران و پاکسازی کردستان، دزفول و فاو شرکت فعالی داشت.

شهید گرامی یک مرتبه در حاج عمران از پشت تویوتا می افتد و کمر فانوسکا به درب عقب ماشین گیر می کند و در روی زمین چند کیلومتر کشیده می شود. به طوری که مقداری از گوشت رانش کنده می شود و همچنین یک بار هم در منطقه عملیاتی اهواز به علت موج گرفتگی حدود ۲۵ روز در بیمارستان بستری می شود. بالاخره پس از بهبودی نسبی دوباره به منطقه فاو رهسپار گردید و حماسه های بی شماری آفرید.

سرانجام شهید بزرگوار ما پس از ۷ سال دفاع مقدس و مبارزه جانانه در بیست وهفتم بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو به دلیل اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل گردید وبیست روز جسم مبارک شهید مفقودالاثر بود  و جسم مبارک شهید بعد از برگشتن به زادگاهش  بعد از تشییع با شکوهی در گلزار شهدای شوط به خاک سپرده میشود.

وصیتنامه :

الحمدلله رب العالمین ضمن آرزوى فرج حضرت بقیه ا… الاعظم ارواحنا له الفدا و طول عمر امام امت و پیروزى رزمندگان اسلام و خوشنودى شهدا.

اینک قلم به دست گرفته می خواهم به عنوان وصیت نامه کاغذ سفیدی را سیاه کنم، امیدوارم خداوند بخشاینده و رحمان مرا بخشیده باشد.

لحظاتی چند من و سایر یاران ابی عبدا…(ع) بر دشمن زبون می تازیم تا انتقام اسلامی و شهدای اسلام را بگیریم و چه بسا که تنی چند از این را برای همیشه بین معبودشان بشتابند و شاید که خداوند لطفی و عنایتی فرمودند و من گناهکار را نیز در جوار رحمت خویش گرفتند که با این امید به دشمن خواهم تاخت. عزیزان من، من لیاقت نوشتن وصیت نامه را ندارم ولیکن این امر الهی است و توفیق اجباری حاصل شد تا ما نیز با بازماندگان و دوستان و سرداران عزیز سخنی گفته باشم و

عزیزان من به همه اولین وصیتى که دارم این است که همیشه و در هر شرایطى پیرو خط امام باشید. زیرا کسانی که پست هستند که به خود خطاهایی می دهند و در خلاف خط ولایت فقیه قدم برمی دارند که چه بسا این نوع خط ها ضربه ای برای اسلام و مسلمین خصوصاً انقلاب باشد.

مواظب باشید از هر گونه خط زدائی و خط برداری غیر از خط امام باشد که لحظه ای درنگ انسان را به سوی نابودی و فنا و عذاب همیشگی دچار می نماید. برادران من از خدا بترسید و از رسولش و از کارهای زشت پرهیز کنید. زیرا ما انقلاب کردیم که فساد و فحشا و غیره و خلاف کاریهای اسلام را از بین ببریم که بحمدالله این کار عملی هم شده. ولی خدای ناکرده بعضی کارها هنوز هم وجود دارد که از آنها جلوگیری نکنیم ریشه پیدا کرده و در نتیجه به تنه می دهد و اگر به تنه داده نمی شود، به این زودی ها درخت را انداخته و انداخته و خداوند در این حالت رحمت رااز این مملکت بر می کند و دوباره ماها باید زیر بار ذلت زندگی نمی نمائیم.

از برادران کمیته و سپاه و جوانان حزب الهی سلماس خواهشی دارم و آن اینکه برادام عزیزم سرداران من شماها می دانید هر جامعه ای که جوانانی حتماً دارد بیشترین راه گمراهیشان از هوای نفس است. از شما خواهش می کنم که با برچیدن بعضی شخصهای بی غیرت و بی عفت که دلها در [پی] رواج شهوات و فساد هستند، جداً جلوگیری کنید و چون اگر جلوگیری نکنید این مرضی است که حتماً شما را هم گریبانگیر می کند. شما اگر خواسته ما را عملی کنید که روح تمامی شهدا را آسوده خاطر نموده اید

و دیگر اینکه برادرانی که به جبهه ها مشرف مى شوند و تقریباً درسها را تعطیل مى کنند، خواهش مى کنم که به درسهایشان بیشتر از جبهه برسند. زیرا اگر شما درس نخوانید و فقط در جبهه حضور داشته باشید، شیطانهایی که پشت میز مقدس مدرسه نشسته اند، مسؤلیت را در دست گرفته و آن موقع کار شما و اسلام و انقلاب را لنگ خواهند کرد. اینها مارهای زهرآگینی هستند که در هر فرصت مناسب زهر خود را می ریزند. طوری نباشد که در آینده شما رجوع کننده به آن باشید. طوری باشد که آنها رجوع کننده به شما باشند. آنها از شما خواهش کنند و از همه مهمتر اسلام احتیاج به افراد تحصیل کرده دارد که الحمدلله نیروی اسلامی در جبهه بیش از جبهه حد می باشد. مشغول تحصیل علم باشید و به سایر اغیار ضدانقلابی و دیگر گروهک ها فرصت هیچ پستی را ندهید.

از برادران و خواهران و تمامی امت شهید پرور سلماس طلب عفو و حلالیت می خواهم. کسانی هستند که غیبتشان را کرده ام، احیاناً اگر افترا زده ام، قصورات قلبی که انشاءا… نبوده و اگر بوده چنین اشخاصی مرا حلال کنند. از خانواده شهدا عذر می خواهم که نتوانسته ام در آن دنیا برایشان کاری انجام دهم و شادشان بگردانم. خواهش می کنم الآن از دلهایتان بگذرانید که مرا حلال نموده اید.

پدر و مادر بزرگوارم ای کسانی که بعد از خدا شما امید و آرزوی من بوده اید، چگونه من بنگارم که دستم یارای نوشتن ندارد. با چه رویی از شما نام ببرم که از خود شرم دادم. عزیزانی که نور چشم من هستید، من نتوانسته ام حرف های شما را جواب دهم. تا که بود اذیتشان کردم، ناراحتشان کردم. از شما می خواهم که حلال کنید.

مادرم تو شیرت را و پدر عزیزم که این گونه بار آوردی تو هم مرا حلال کن. من در مقابل شما ضعیف تر از آنی [هستم] که حتی فکرش را بکنید. مرا حلال نمائید و دعاهایتان را بدرقه راهم کنید. شما را وصیت به صبر و بردبارى مى نمایم. بدانید اگر کاری انجام دهید که دشمن خوشحال بشود، بدانید من و امثال من ناراحتند. پس صبر کنید خداوند به خاطر این کارتان در آن دنیا برای شما پاداش عجیب که نه گوش شنوا شنیده و نه چشمها دیده، آماده کرده است.

برادرانم شما همگى به مراتب زحمت مرا کشیده اید و ناراحتتان کرده ام و باعث اذیت شده ام. مرا حلال کنید. خواهرانم با صبر و بردبارى با شهامت زینبى خود را زینت دهید و با صبرتان و با زینبى بودنتان مشتى بر پیکر اجانب بزنید که یارای بلند شدن را نداشته باشند

و از خواهران عزیز تقاضایی دارم، اگر امکان داشته باشد، هر کدام یکی از فرزندانتان را برای مشغول شدن به تحصیل و معارف اسلامی به حوزه های دینی بفرستید تا با من همسنگر شوم و شما را هم مرا حلال کنید. زحمت داده ام. عزیزانی که مرا تشییع کرده اند، بی نهایت تشکر می کنم که باز از همه شما تقاضای حلالیت می خواهم. برایم گریه نکنید. فقط دعایم کنید.

امام عزیز را، منتظری بزرگوار را تنها نگذارید و کسانی که به حضور مقدس امام امت می رسند، از عوض من دستشان را ببوسند و بگویند که چنین شخصی بود که نتوانست از نزدیک ایشان را زیارت کند و سلام مرا به او برسانید و بگویید حتماً براى من دعا کند. از همه شما عذر می خواهم که وقتتان را گرفتم و باعث زحمت شماها شدم.

خدا نگهدار. به امید پیروزى خون بر شمشیر. نوشته شده در شهرک فاو ـ بصره – فرهاد مقدسیان (عبدالکریم)