روحانی شهید میر باقر سیادت پناه
زندگینامه :
در دهم شهریور ماه 1345 در خانواده مذهبی و شهر شهیدپرور مرند و بخش «یامچی» از توابع آذربایجان شرقی دیده به جهان گشود. و به یمن ارادت به خاندان عصمت و طهارت -علیهمالسلام- باقر نام گرفت. از تبار سبز سیادت بود و در پناه لطف و کرامت اجداد مطهرش، زندگانی را در زیباسرای آن دیار آغاز کرد.
نو رسیده خانواده سعادتپناه سالهای آغازین زندگانی را تحت تربیت صحیح پدر و مادر به پایان برد و از کودکی با قرآن و جلسات مذهبی انس فراوان داشت. قرآن را نیکو تلاوت میکرد و دل از همگان میربود. صورتی نیکو داشت که به حق نمایی از سیرت نیکوترش مینمود. سپس وارد مدرسه ابتدایی شد و تحصیلات خود را در زادگاهش سپری کرد و موفق به اخذ مدرک سیکل، شد .
روح تشنه حقیقت سید باقر، به آبشار بلند حقیقت آستان پاک و حوزه علمیه رهنمون گشت و شاهراه سعادت را برای ادامه زندگی انتخاب کرد. مدرسه ولیعصر -عجلاللهتعالیفرجه- تبریز اولین آغوش گرم حوزه برای این نوجوان پاک و شیفته مرام و سلک انسانیت بود.
تمامی همت و علاقهاش را در یادگیری علوم دینی به کار برد و در اندک مدتی مورد توجه اساتید و فرزانگان آن دیار قرار گرفت. یک بار به عنوان شاگرد نمونه توفیق پابوسی آستان امام هشتم – علیهالسلام- را یافت و به مشهد مشرف شد. سعادتپناه چندی بعد بههمراه استاد گرامی خویش، آیهالله بنابی به مدرسه ولیعصر-عجلاللهتعالیفرجه- تهران عزیمت نمود و عشق علم و عمل را در آن مدرسه ادامه داد.
سید باقر در آذربایجان و در مکتب تشیع درس آموخته بود. از این روی همواره مترصد بود تا در دانشگاه سرخ حسینی نیز به ادای دَین نسبت به دین و میهن بپردازد.
او که یک بار در تبریز توفیق حضور را در جبهه را یافته بود، تشنهتر از قبل برای اعزام، لحظهشماری میکرد. از استاد خویش رخصت طلبید و روانه میدان کارزار گشت. او تاج سعادت دو عالم بر سر، با لباس مقدس روحانیت در جبههها حضور مییافت و مقدسترین پردههای حضور سبز روحانیت را در جبهه به نمایش میگذارد.
در چهارمین اعزام، زخم شیرین یار را به جان خرید و مجروج گشت؛ ولی بیآنکه خانواده را از مجروحیت خویش مطلع کند، این برگ زرین زندگی را ذخیرهای برای روز نیاز گذارد. باری، میرباقر عزیز، که طعم شیرین حضور در جبهه را بارها چشیده بوده و شهادت دوستان خویش را به چشم دیده و پرواز ملکوتیاش، اشک حسرت را در چشمانش نشانده بود، در طلب شهادت و وصال، دگر بار در هفتمین عزم عاشقی، کوبه نیاز را بسیار کوبید.
سرانجام نیمنگاه حضرت دوست را به خود گرفت و لشکر قدسی و دفتر تبلیغات اسلامی بار دیگر هدیهای را تقدیم آستان یار کردند. در دهم شهریور ۱۰/۶/۶۵ در عملیات پیروزمند کربلای ۲ منطقه حاجعمران، سید عزیز را در آغوش خود کشید. او به ضرب مین با دست و پای زخمی از چشمان دوستان و آشنایان ناپیدا گشت. سالها بیخبری و انتظار، سوغات بلندیهای حاجعمران برای شهرستان مرند بود و بس.
پیکر پاک این عزیز سرانجام هفت سال بعد در سال ۱۳۷۲ به زادگاه بازگشت و پس از تشییع با شکوه در هجوم مردم قدرشناس و شهید پرور آن دیار در گلزار شهدای مرند به خاک سپرده شد.
وصیتنامه :
بسم الله الرحمن الرحیم
«اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله و ان علیاً و اولاده المعصومین حجج الله..»
در عصری که عصر شهادت است حیف است که انسان با غیر شهادت از دنیا برود. شهادت ای آرزوی دیرینه انسانها، ای سعادت، ای آرام بخش قلوب مؤمنین، ای صفا، ای وصال عاشق و معشوق، ای افتخار، ای سر بلندی؛ چه خوش است با فرق خونین دیدار دوست رفتن چه خوش است در عشق یار سوختن، چه خوش است رضوان الله. چه خوش است در دامن حور العین افتادن چه خوش است در جوار معصومین بودن…. بار الها به عزتت قسم می دهیم که در وقت مردن «ارزقنا قتلاً فی سبیلک».
ای امت حزب الله و ای دوستان و رفقا بیایید کاری نکنیم که نسلهای بعدی بر ما لعنت بکنند. چطور ما بر افراد مخالف و بی تفاوت زمان انبیا و ائمه لعن میکنیم که چرا به آنها کمک نکردند بلکه باعث شهادت آنها شدند.
اگر ما نیز در این عصر به انقلاب و اسلام کمک نکنیم حتماً بدانید که نسلهای آینده نیز بر ما لعنت خواهند کرد. بیایید کاری نکنیم که موجب غضب خدا و رسولش شود. بیایید با حضور خود در صحنه های انقلاب و جبهههای نور علیه ظلمت، اسلام و مسلمین و امام حسین (علیه السلام) را یاری کنیم.
بیایید در این عصر، دست به دست هم داده و دشمنان اسلام و قرآن که بر همه ما واجب است از روی زمین محو کنیم تا دل آقا امام زمان از ما راضی و خشنود گردد و اگر ما در این عصر، ائمه و اولیا را یاری نکنیم حتما بدانید که فردای قیامت آنها نیز ما را یاری نخواهند کرد. بیایید در خانه های خودمان وسایلی که موجب غضب خدا و ملائکهالله می شوند دور ریخته و باعث بدبختی خود و اولادمان نشویم.
ای کسانی که در خانه های خودتان به انواع گناهان مرتکب می شوید لااقل دور از حضور فرزندان و اقربا انجام بدهید که موجب حساب پس بدهید… اما برادران! در راه اسلام و قرآن از جان و مال دریغ ندارید و همیشه به پدر و مادرمان کمک کنید و نگذارید یک لحظه دل آنها در دنیا بشکند و در کارهای خودتان درست باشید که فردای قیامت باید حساب پس بدهید. ضمنا بعد از من از کسی انتظار چیزی نداشته باشید… و همیشه جبهه ها و اسلام را کمک کنید.