انفاق در راه خد ا
در خمین از مرحوم پدرش ارثیه ای به ایشان رسیده بود به نماینده خود نوشتند: جناب عالی وكیل هستید زمین های متعلق به اینجانب را هر چند ناقابل است هر طور صلاح می دانید. بین فقرا تقسیم كنید و تمیلیك آنان نمایید، چه ساختمان شده باشد، یا نشده باشد.
توجه به فقر
یك شب فقیری برای درخواست كمك آمد، مسئول اداره بیرونی با او برخورد خوبی نكرد، حضرت امام كه از دور با دقت مواظب بود، اعتراض كرد و فرمود: این چه طرز برخورد است؟ وی جواب داد: او دیروز و روز قبل از آن نیز آمده بود. امام فرمود: بگذارید بیاید، محتاج است، نیازمند است و حاجتش او را واداشته كه اینجا بیاید، یا باید حاجتش را برآورده كنیم و یا با یك بیانی او را راضی نماییم، مردم را نرنجانید.
خانه ای برای مستضعفین
در مدرسه رفا، در دو روز آخری كه حضرت امام در تهران تشریف داشتند، یك روز فیلم «كاخ و كوخ» را كه راجع به حلبی آباد و وضع بد زندگی ساكنان آنجا بود نشان دادند حضرت امام با دیدن این فیلم، به شدت منقلب شدند. این جریان در شبی بود كه می خواستند فردای آن روز حضرت امام را به قم ببرند. حضرت امام رفقا را از جمله شهید بهشتی ، آقای هاشمی، بنده و سایرین را جمع كردنند و با حالتی عصبانی فرمودند: «من كه می روم ، شما باید این ثروت شاه و ایادی رژیم را تبدیل به خانه ای برای مستضعفین كنید.» دستور تشكیل «بنیاد مستضعفین» در همان شب صادر شد.
مساله دومی كه حضرت امام در آن شب روی آن تاكید داشتند این بود كه: « در یك كشور اسلامی نمی شود ربا علنی باشد. كسی كه ربا بخورد محارب با خدا و رسول است و ربا نباید باشد.» و بعد، حضرت امام امر به معروف و نهی از منكر تشكیل شود و رئیسش یك مجتهد باشد كه اگر یك روزی در این كشور وزیری یا نخست وزیری شراب خورد، او را وسط خیابان بخوابانند و شلاقش بزنند. این معنای حكومت اسلامی است.» بعد فرمودند: «اگر این كارها را نكنید، می روم قم و خودم برمی گردم تهران و همه شما را كنار می گذارم.» حضرت امام آن شب بسیار ناراحت و عصبانی بودند.
سرپرست یتیمان
یكی از خدمتگزاران بیت امام می گفت: من در مرگ امام گریه نكردم، ولی وقتی به این فكر افتادم كه خانواده های بی بضاعت و خانواده شهدا و یتیمانی كه توسط امام سرپرستی می شدند و اكنون بی سرپرست شده اند گریه ام می گرفت