حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. Sunday, 5 May , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1387 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 5 تعداد دیدگاهها : 81×

روحانی شهید رضا مافی 

زندگینامه :

سلماس من دست‌هاي مهربان تو را آن روزها پر از نياز مي‌ديدم، من چشمان تو را درشب كويري دنيا پر از اشك مي‌ديدم

افسوس كه امروز بر چينة گلي خانة‌مان ديگر كبوتري نيست؛ ديگر قاصدكي در كوچة انتظار‌مان پرواز نمي‌كند. آن روز كه شما بوديد، واژها به خود مي‌باليدند، و خطوط خط عشق از پيشاني خونيشان جاري بود. محبت از بوستان كنعاني است كه عزيز كشور عالم وجود بوده‌اند.

حضور حضرت عشق در خانه‌ايي در سلماس كه به شور اهل بيت روشن بود در یازدهم اسفند ماه سال 1338 بشارت آمدن كودكي را مي‌داد. گويي نقاره‌هاي حرم يار در جان پدر به صدا درآمده بود و او از سر ارادت نام دلبندش را رضا نهاد گلواژه‌هاي محبت بر لبان مادر جاري بود اگر چه هر روز بر سفرة فقر مي نشستند اما دلهايي به طراوت باران بهاري داشتند.

این شهید که پدرش عرب و مادرش سریه نام داشت هفت ساله بود كه به دبستان قدم نهاد و با خاطرة خوشي از دوران صداقت و پاكي مقطع ابتدايي را به پايان رساند. دوران پر خوش راهنمايي را با موفقيت سپري كرد و در دبيرستان، خردگرايي را بر محور ايمان ياد گرفت. در آن زمستان سرد سال 55 مشتاقانه به مسجد جامع مي‌رفت و بر كرانة وحي آيه‌هاي عشق را تلاوت مي‌كرد. در دوران ظلم، مبارزات مردم را گسترش مي‌داد. و موج‌هاي فرياد، بنياد رژيم شاه را مي‌لرزاند. شهيد، خروش الهي دل را به درياي انقلاب مي‌سپرد و به همراه شهيد جاويد‌الاثر احمدپور، در نيمة شب ظلم اعلاميه‌هاي بيداري را پخش مي‌كردند.

رضا با شور انقلابي، آن‌قدر درياي احساس مردم را متلاطم مي‌كرد كه پدر براي حفظ جان فرزندش او را از سلماس به تبريز فرستاد. 26 دي سال 56 به همراه مردم غيور تبريز مجسمة شاه را واژگون كردند. يك سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، در ارديبهشت سال 1358 خدمت سربازي را به صورت داوطلبانه در منطقة غرب كشور- كه آن روزها ناامن بود- مشغول به دفاع از كيان ملي، اسلامي، خاك وطنش گرديد. يك سال در سر پل ذهاب بود آتش جنگ به دست نامردمان روزگار بر افراشته شد و او نيز بسان زاگرس استوار در مقابل دشمن ايستاد. شهيد فرزند تواضع و مهرباني بود دشت‌هاي سر پل ذهاب، دشتهاي پر از شقايق بود. قصر شيرين روياي شيرين فرشتگان خدا بود و بلندهاي بازي دراز مسجود و تواضع ملكوتي‌اش بود، بعد از دوسال خدمت سربازي به سلماس بازگشت. عطر باروت هر از چندگاهي مشامش را نوازش مي‌داد و دل را هوايي جبهه مي‌كرد. اما تقدير چنين بود كه بماند و در كسوت مبارك طلبگي در آيد. در حوزة‌ حضرت ولي‌عصر-عجل الله تعالي فرجه- تحت نظر حضرت آيه الله بنابي مشغول به تحصيل شد و دو سال در آن حوزة مباركه تحصيل كرد، شهيد در 20 / 7 / 62 به تبريز رفت و از آنجا به جبهه اعزام شد.

سرانجام مهر رخ دوست را به جان خريد و خاك را توتياي چشم كرد در عمليات والفجر 4 درمنطقة «بانه» در 17/ 8/62 توسط نیروهای عراقی مجروح و بي‌هوش شد و در 28 / 8 / 62 در شهرستان تبريز شاه بيت غزل عشق را چنين زمزمه كرد: روز هجران شب فراق يار آخر شد زدم اين فال و گذشت اختر و كار آخر شد . مزار ایشان در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش جلیل نیز شهید شده است.

«روحش شاد و راهش پررهرو باد»

وصیتنامه :

«امت حزب‌الله، می‌دانم که دشمنان قسط و عدل و دشمنان پیامبر با شما دشمنی می کنند. دشمنان شما مردم حزب الهی، آنهایی هستند که هر موقع و در هر جا امامی و امتی برای به پا خاستن قسط و عدل به پا خاسته اند، با آنها دشمنی کرده و مانع از پیاده شدن قسط و عدل شده اند.

امت دلیر و شیعیان علی (ع) الان دنیا و محرومین چشم امیدشان به شماست از این رو این چنین دنبال امام حرکت کنید تا محرومیت محرومین و مظلومیت مظلومین و تشیع را به اثبات برسانید.»