حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. Monday, 6 May , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1388 تعداد نوشته های امروز : 1 تعداد اعضا : 5 تعداد دیدگاهها : 81×

روحانی شهید سید علی اکبر شهیدی

زندگینامه :

سید علی اکبر فرزندعلی اصغردر دوم فروردین ماه ۱۳۴۲، در شهر میانه، از توابع آذربایجان شرقی در خانواده‌ای از سلاله پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله) ‌پای به جهان هستی گذاشت. تا هفت سالگی در دامان پر مهر مادر مهربان و زیر سایه پدر متدین ایام را سپری نمود.

سید علی‌اکبر کودکی خود را پشت سر گذاشت؛ سپس راهی دبستان شد و با این دوره را موفقیت به پایان رساند. پس از اتمام مقطع راهنمایی وارد مدرسه دبیرستان در بوعلی سینا در میانه جهت کسب علم ثبت نام کرد .

دوران دبیرستان سید علی اکبر زمانی آغاز شد که نهضت اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی‌(رحمت‌الله‌علیه) شروع شده بود. او که به خاطر غیرت دینی‌اش از توسعه فساد و تباهی در رژیم ستم شاهی به ستوه آمده بود، پیام روح‌بخش آن ابراهیم زمان، «خمینی بت شکن» را به خوبی دریافت و با جان و دل، به آن لبیک گفت او همراه سایر دوستان و جوانان انقلابی شهر، به طور مرتب در تظاهرات و درگیری‌های خیابانی شرکت داشت و در پخش اعلامیه ها، پیام‌ها و سخنرانی‌های حضرت امام (رحمت‌الله‌علیه) شبانه روز تلاش نمود؛ او در جرگه آن جوانان پرشور و انقلابی بود که در تحریک و به اعتصاب کشاندن دانش آموزان بر ضد رژیم سلطنتی، نقش تاریخی داشتند.

سید علی اکبر شهیدی پس از دریافت مدرک دیپلم، بلافاصله فعالیت فرهنگی خود را با سپاه آغاز کرد و در کنار آن با انجمن دین و دانش نیز همکاری نزدیکی داشت و بلکه جزء نیروهای کار آمد آن مرکز به شمار می‌آمد.

سپس به خاطر علاقه ‌وافری که به تحصیل علوم اسلامی داشت، در سال تحصیلی ۱۳۶۲، وارد حوزه علمیه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) تبریز شد و مدتی را در آن مدرسه به آموزش علوم مقدماتی حوزه پرداخت. پس از مدتی همراه با مدیریت محترم مدرسه، به حوزه‌ علمیه ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) تهران هجرت کرد و در آنجا به تحصیلات حوزوی خود تا پایان سطح «یک» و «شرح لمعه» ادامه داد.

فضای معنوی حوزه در کالبد وجودی سید علی اکبر تاثیر زیادی گذاشت و روح تشنه و جسم پر تلاطم او را جلای بیشتر بخشید. سید علی اکبر شهیدی در کنار تحصیلات حوزوی، با‌ آموزش و پرورش استان تهران، در ارتباط با تدریس دروس عربی و دینی همکاری مستمر داشت؛ از این رو در کلاس‌های درس برخی از مناطق حاضر می‌شد و به تدریس کتاب دینی و زبان عربی می پرداخت. او در کنار تحصیل در حوزه و همکاری با آموزش و پرورش، از حضور در جبهه‌های جنگ نیز غفلت نداشت و برای انجام وظیفه در عرصه‌های نبرد حق علیه باطل به عنوان نیروی رزمی تبلیغی، به فرمان امام لبیک گفت و عازم جبهه شد.

مهم‌ترین چیز برای او انجام وظیفه بود و فرقی نمی کرد که این ادای تکلیف، در دفاع از سنگرهای فکری و عقیدتی و تربیت خود و جوانان در حوزه و آموزش و پرورش به کار گرفته شود و یا در پاسداری از حریم مرزهای کشور اسلامی انجام بگیرد. این روحانی سلحشور چند بار به جبهه‌های نبرد هجرت کرد. شهادت پی در پی دوستان برای سید علی اکبر سخت گران آمد و او را به شدت دگرگون ساخت. همیشه به حال دوستان روحانی که شهید شده بودند، غبطه می‌خورد و نسبت به حال خود احساس ناراحتی و نارضایتی داشت؛ این موضوع از بیشتر دست نوشته هایش به وضوح مشاهده می شود. او در همه حال توجهش به خدا بود و از خالق سبحان می‌خواست لیاقت مقام عظیم شهادت را به وی عطا فرماید.

تا اینکه در زمستان ۱۳۶۴ برای چندمین بار به جبهه اعزام شد که در عملیات بزرگ دیگر، به نام «عملیات والفجر هشت» جهت تصرف فاو شرکت جوید. این عملیات بامداد روز ۲۰/۱۱/۱۳۶۴ آغاز شد.

سید علی اکبر مثل همیشه در این عملیات حضوری سلحشورانه داشت. سه روز بعد از تصرف شهر فاو، دشمن نیروهای پراکنده ‌خود را دوباره سازماندهی کرد و از طرف دریاچه نمک، به سمت فاو حمله بسیار سنگینی را آغاز نمود تا این شهر را دوباره از دست رزمندگان اسلام پس بگیرد که این تهاجم با مقاومت دلیرانه رزمندگان، در هم شکسته شد. روحانی دلیر و شجاع سید علی اکبر شهیدی در اثر اصابت ترکش از ناحیه پشت بدن و پا زخمی شد و به درجه رفیع شهادت نائل گردید . پیکر مطهرش غریبانه و مظلومانه در آن منطقه باقی ماند و به خیل شهدای جاوید الاثر پیوست.

وصیتنامه :

بسم الله الر حمن الرحیم «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله صفاً کانهم بنیان مرصوص.» (صف/۴)

با حمد و ستایش پرودگار دو جهان و درود و سلام بر رسول گرامی‌اش و اهل بیت رسول الله-صلوات الله علیهم اجمعین- و سلام و درود بر امام امت و امت رزمنده و شهید پرور ایران. امت پیروز و مبارز ما آن‌قدر رشد سیاسی‌شان زیاد شده که دیگر لزومی به تذکر مطالب نمی‌ماند، لکن این بنده کوچک به عنوان یک مسلم، نکاتی را هر چند که امت عزیز به آن‌ها توجه دارند، ذکر می‌نمایم.

۱- از امت شهیدپرور عاجزانه تقاضا می‌کنم که دست از پیروی و اطاعت امام امت نکشیده و همیشه و در هر مورد مطیع اوامر ایشان باشند.

 ۲- از امت شهید پرور عاجزانه درخواست می‌کنم که از تفرقه و تفرقه اندازان تبری جسته و همگی در زیر لوای اسلام عزیز متحد شده تا به امید خدا و حمایت حضرت مهدی-روحی و ارواحنا العالمین لمقدمه الفدا- ریشه صدام و اربابان صدام را کنده و بیت‌المقدس را از زیر سلطه اسرائیل غاصب آزاد سازند، ان‌شاءالله.

۳- از نیروهای نظامی عاجزانه خواهشمندم که دست به دست هم داده تحت لوای ولایت فقیه چنان ضربه به خصم پلید وارد آورند که برای او و دیگران درسی باشد که به این مملکت که مردمش الهی شده‌اند، نمی‌شود حمله کرد.

۴- نکته آخری که باید تذکر دهم این است که مردم از کثرت شهدا و مجروحین و مصدومین خللی در ایمان استوارشان ایجاد نگردد؛ زیرا مگر نه این است که ما برحقیم و به بهشت می‌رویم،

لذا هراسی از این تلفات نداریم؛ زیرا حق بزرگ‌تر از این حرف‌ها است. به امید پیروزی نیروهای حق علیه باطل و روز غلبه مستضعفین بر مستکبرین، ان‌شاءالله. درود بر امام و تمام امت شهید پرور ایران و نیروهای اسلام. «والسلام علینا و علی عبادالله الصالحین»