حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. Sunday, 5 May , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1387 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 5 تعداد دیدگاهها : 81×

روحانی شهید علی آراسته          

زندگینامه :

شهیدی دیگر از مردستان آذربایجان. مردی اسطوره‌ای از قبیله ایمان. افتخار آفرینی که تا ابد بر افق افتخارات این کشور خواهد درخشید.‌

مردی شکیبا از دیار خوبان. نامش در شمار عاشقان و راهش نوشته با خطّی سرخ برای آیندگان. شهید «علی آراسته» در سال ۱۳۴۶ در روستای «ارزنق» از توابع «سراب» در خانه‌ای ساده، امّا پر از صفا، محقّر، امّا به وسعت دل‌های ساکنانش گسترده و آسمانی، به دنیا آمد.

ساده‌زیستی به دور از تکلّف شهر‌نشینان و لبریز از صفای کودکان در خانه‌ای که به بهشتی روی زمین می‌ماند، رشد کرد.

دوران ابتدایی را در مدرسه ابتدایی روستا به پایان رساند. وجود مشکلات زیاد نتوانست شوق و اراده وی را جهت تحصیل در هم شکند و اشتیاق جاری بر اراده‌اش، علی را روانه شهر سراب کرد و در مدرسه «فردوس» دوران راهنمایی را آغاز نمود. آن سال‌ها بزرگ معلّم عشق و آزادی به او می‌آموخت که زندگی زیر بیرق کفر هرگز و علی این درس را در راهپیمایی‌ها مشق می‌کرد.

بعد از پایان دوران راهنمایی، قدم به دبیرسان نهاد. دوران دبیرستان مصادف بود با اوج قیام مردم علیه رژیم پهلوی. و او نیز خود را به امواج توفنده مردم سپرد تا هیبت پوشالی رژیم شاهنشاهی را درهم شکند. در آن دوران، نهال انقلاب -که میوه‌هایش همه عطر بهشت را می‌داد -توسّط گروهی معاند و مزدور مورد حمله قرار گرفت. و منافقین کوردل، سعی در انحراف نسل جوان و نوجوان را در مدارس داشتند، او راه مبارزه با افکار الحادی منافقین را سلاح عقل و برهان ‌دانست و با تشویق خانواده در حوزه علمیه «امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)» تبریز ثبت نام نمود.

شهید علی آراسته از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵، هفت بار به جبهه رفت. علی با سعی و تلاش فراوان توانست در کنار درسهای حوزه -که در حال فراگیری معالم و حاشیه بود- مدرک دیپلم را اخذ و در کنکور سراسری شرکت کند.

اهل تقوا بود و زنگار دنیا پرستی را از دل زدوده بود. تجلی خدا را در جبهه دیده بود و هفت‌بار جان را در جای جای جبهه صفا داده بود و سرانجام در حج خونین خود در «عملیات والفجر» در اردیبهشت سال ۱۳۶۵ در منطقه «دریاچه نمک» به فیض شهادت رسید.

وصیتنامه :

بسم الله الرحمن الرحیم

قال‌الله تعالی: «وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین لله» [بقره/ ۱۹۳]

«اشهد ان لااله‌الا‌الله و اشهد ان محمداً رسول‌الله و علیاً ولی‌الله» به‌نام خدایی که جانم در دست او است. به نام او که تمامی نصرت‌ها و پیروزی‌های ما از او است. به نام او که بر ما منت نهاد و چه منتی و چه نعمتی والاتر از این‌که ما را در آن دنیا نزد خدا و پیامبران و امامان روسفید نمود.

من یقین دارم که اگر همه ما شب و روز خدای را شکر کنیم، حتی یک میلیونم شکر او را بجای نیاورده‌ایم. چرا که گفتن شکر، خودش هم شکری لازم دارد و حالت شکرگویی پیداکردن، شکری دیگر. اگر در کشور ما انقلاب نمی‌شد، در ذهن خود تجسم کنید که در چه وضعی بودیم؟ مسئولیت شما مردم بسیار خطیر است و هر کس قادر نیست از امتحان الهی بیرون آید. گروهی کمبودهای ناشی از جنگ و انقلاب را نقل مجالس خویش نموده‌اند. من از این‌ها می‌پرسم که آیا در زمان گذشته هم می‌توانستید این‌گونه نق بزنید؛ در حالی‌که وضعتان از هر لحاظ مخصوصاً از نظر معنوی پایین صفر بود؟

پس بدانید که به شما آزادی داده‌اند ولی سعی کنید که از این آزادی سوء استفاده نکنید. این عده مطمئن باشند که این جوانان و نوجوانان معصوم که جان خود را نثار انقلاب کردند ولی کلمه‌ای در مورد کمبودهای ناشی از انقلاب و جنگ را بر زبان نیاوردند بلکه خود را مدیون انقلاب می‌دانستند، آنها را فراموش نخواهند کرد. یک نفر که از ما به شهادت می‌رسد، باید دهها نفر جای او را پر کنند. مگر جان ما از جان آنها عزیزتر است. مگر آنها پدر و مادر ندارند. مگر آنها زندگی ندارند.

وصیت شهیدان در آخرین لحظات این بود که اگر می‌خواهید در آن دنیا رو سفید باشید، اسلحه ما را بردارید و به یاری دین بشتابید. عده‌ای از گوشه و کنار زمزمه می‌کنند که جنگ طولانی شده، ولی بدانند که این هم عللی دارد که یکی از آن علتها این است که خداوند می‌خواهد ما را سخت امتحان کند تا همه را بیازماید و ببیند که در طول جنگ هر کس دنبال چه هدفی است و با خون شهیدان چه بازی‌هایی می‌کند و با فریفتن مردم و با ظاهر اسلامی چه مقاصدی را دنبال می‌کند. «انّ ربک لَبالمرصاد».

و شاید علت دیگرش هم خود ما باشیم چرا که ما آن‌طور که شاید و باید احساس وظیفه نمی‌کنیم. اگر همه ما از اول وظیفه اسلامی‌مان را می‌شناختیم و عمل می‌کردیم، شاید قدرت عمل بیشتری در عرصه جهانی داشتیم.

من یک خواهش از تمام برادران حزب‌اللهی دارم و آن این است که شما را قسم می‌دهم به خون به ناحق ریخته شده شهیدان، بین برادران متعهد و حزب اللهی فاصله نیاندازید و هر کس را با یک مارک از صحنه دور نکنید. به خدای سبحان قسم که این از بزرگترین گناهان است و بزرگترین عامل شکست انقلاب. این جوانان معصوم را اذیت نکنید. این ها برای انقلاب زحمت‌ها کشیده‌اند و حتی بعضی جانشان را در این راه داده‌اند. این ها در این انقلاب از ما سهیم‌تر هستند.

از خدا بترسیم و هر یک از اینها را با عنوان فلانی زیاد مسئولیت شناس نیست، به پایگاه نیاید بلکه سعی کنید جذب کرده و بعد آنها را به وظایفشان آشنا سازید، همه که یکسان نیستند.

از برادران محصل و طلبه که تا حال بسیار در انقلاب فعالیت نموده‌اند و حتی با شرکت در جبهه‌های جنگ شهدای زیادی به انقلاب فدا کرده‌اند، خواهش می‌کنم که به وصیت این شهدا عمل کنند و این طور توجیه نکنند که آری، درس خواندن از جبهه رفتن واجب‌تر است. اگر ما در موقع احتیاج به جبهه نرویم و دشمن خدای نکرده بر ما مسلّط شد، درس چه فایده‌ای به جامعه خواهد داشت؟ آنها که شهید شدند خیلی هم از ما متعهدتر بودند و خیلی علاقه داشتند که به انقلاب و آینده مسلمین خدمت کنند، ولی احساس وظیفه کردند و رفتند و شهید شدند.

اگر ما اکنون احساس وظیفه نکنیم آن موقع هم به فکر محرومان نخواهیم بود؛ بلکه در خدمت طبقه مرفّه قرار خواهیم گرفت. ما باید ارزش این شهیدان را بدانیم. آنها بر گردن ما حق دارند و در بهترین لحظات زندگی برای دفاع از حق، تکّه تکّه شدند. اینها بودند که فساد را از جامعه ریشه کن نمودند. اینها بودند که بی‌حجابی را از جامعه ما زدودند.

و الآن که می‌بینید گروهی لباسهای زننده پوشیده و یا بدحجابی می‌کنند، می‌خواهند لجاجت کنند. این کارشان جنبه سیاسی دارد. می‌خواهند امت اسلامی را اذیت کنند و می‌خواهند احترام خون شهدا را از بین ببرند. و ما از مردم و مسئولین جمهوری اسلامی می‌خواهیم که جلوی اینها را بگیرند.

مردم از دست این مفسدین خسته شده‌اند. در پایان متذکر می‌شوم که ای مردم ایران! تا حال، امتحان خود را بحمدالله خوب داده‌اید، سعی کنید تا زمانی که فتنه در جهان است به این جنگ ادامه دهید و در تشییع جنازه شهدا و مراسم نماز جمعه و دعای کمیل و مراسم ایام‌الله شرکت کنید. و بدانید که برای اجانب در کشور ما جایی نمانده است و بعد از شما هم فرزندانتان با سرمشق گرفتن از شما به این نهضت به نحو احسن ادامه خواهند داد.

من از تمام کسانی که به نحوی از من بدی دیده‌اند، عاجزانه می‌خواهم که به بزرگواری خودشان ببخشند و مرا حلال کنند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته بنده ذلیل و گناه‌کار خدای سبحان و رحمان

علی آراسته